
هر بامداد
با نوک مداد
می نویسی
که دست هایی که از پُشت دلواپسي می آیند
باردار فردایند
و سکوت
ارمغان دست های بارانی تو می شود
با کوچه که همگام می شوی
این غریبه مهربان می شود با راه
با نشئه های عاشقانه
حوصله ام سر می رود
به خودت امید می دهی
هم و همه را می کاری
همهمه که می شود
نوک مداد می شکند
...
تا مدتها نخواهم بود ... خداحافظ
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0